تغییرات اقلیمی یا داعش؛ مسأله این نیست!
روز گذشته سخنان سناتور بانفوذ آمریکایی در اردوگاه جنگافروزان جمهوریخواه، بازتاب گستردهای در محافل رسانهای بینالمللی و داخلی داشت؛ از آنجا که آن سخنان سناتور مک کین، آشکارا یک لکنت جدی در آموزش و فهم ناچیز بومشناختی را در بین برخی از دولتمردان آمریکایی، آشکار میکند؛ تحلیلی بر آنچه که در طول 24 ساعت گذشته در کره زمین رخداده، انگیزهی این نوشتار را شکل داده تا دریابیم که به راستی خطر تغییر اقلیم مهمتر است یا داعش؟!
روز گذشته، سناتور جمهوریخواه، جان مک کین در مقام ریاست کمیته نیروهای مسلح مجلس سنای آمریکا، ضمن انتقاد شدید به سیاستهای اوباما در مهار جنگافروزیهای داعش، گفت: « ما شاهد گزارشهای وحشتناک در پالمیرا هستیم، در حالی که جنگجویان دولت اسلامی (داعش) شهروندان سوری را اعدام کرده و اجسادشان را در خیابانها رها میکنند؛ رئیس جمهور آمریکا میگوید: بزرگترین دشمنی که ما داریم تغییرات اقلیمی است .» این جملهی به ظاهر احساسی به نظر میرسد نهتنها میتواند آرای جنگطلبان در آمریکا و اروپا را به خود جلب کرده و احتمال پیروزی دموکراتها را در برابر رقیب سنتیشان در انتخابات آینده کاخ سفید کاهش دهد، بلکه حتی شاید با نظر یا راهبرد برخی محافل تندرو داخلی هم اشتراکهایی داشته باشد! و البته راست آن است که باید بپذیریم: آنچه مک کین در قالب یک جملهی معترضه بیان داشت، جای تأمل فراوان دارد؛ چرا که ریشهاش به یک جدال طولانی و تاریخی بین طبیعتباوران و درختافکنان میرسد. دقت کنیم در همان دورهی زمانی که داعشیها دهها نفر از اهالی بیگناه پالمیرا را وحشیانه به قتل رساندهاند؛ یعنی 24 ساعت گذشته؛ از برخی ایالتهای هند خبر میرسد که شمار کشته شدگان ناشی از گرمای بیسابقه از مرز 430 نفر هم گذشته است ! سیل در جنوب آمریکا و به ویژه ایالت تکزاس، صدها نفر را بیخانمان کرده و میلیاردها دلار خسارت به بارآورده است ؛ 105 نفر در سیل چین کشته و 115 نفر هم ناپدید شدهاند ؛ و نظیر چنین حوادثی، پرشمار دارد در جای جای کرهی زخم خوردهی زمین در هر ساعت از شبانه روز تکرار میشود. این در حالی است که در این مجال قصد ندارم تا به دیگر تبعات فرآیند ویرانگر تغییر اقلیم، چون خشکسالی، آلودگی هوا و طغیان آفت، ریزگردها و ظهور بیماریهای ناشناخته اشاره کنم. چون تا همینجا هم مشخص است که بزرگترین دشمن و تهدید شمارهی یک زمین چیست یا کیست؟! کافی است به یاد آوریم که در ماجرای توفان سندی، روزانه 10 میلیارد دلار به اقتصاد آمریکا ضربه خورد و یا در فاجعهی نیروگاه فوکوشیما، تا همین امروز، ابعاد تازهای از خسارت به اقتصاد ژاپن و امنیت روانی شهروندان آن کشور وارد شده که شاید ابعاد کامل آن را هرگز نتوان با زبان اقتصاد رایج دنیا کمی کرد. نکتهی جالبتر ماجرا هنگامی برای ما ملموستر به نظر خواهد رسید که بدانیم با همان چماق، برخی از افراد حقیقی یا حقوقی در داخل کشور، طرفداران محیط زیست یا سازمانهای مرتبط با این حوزه را به باد انتقاد یا تمسخر گرفته و میگیرند. به عنوان مثال، همین چندی پیش بود که یکی از نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی در انتقادی آشکار از معصومه ابتکار بیان داشت که ابتکار برای گربهسانان بیشتر از ریزگردها و مردم اهواز نگران است! و یا در ماجرای اعتراض گروهی از شهروندان به رفتارهای غیراخلاقی با سگها در شیراز، باز بودند شخصیتهایی که از این دلنگرانیهای اخلاقگرایانه و ارزشمند با عنوان سگواپسان یاد کرده و چنین حرکتهایی را به سخره گرفتند. در ماجرای آشوراده هم سخنی از قول یکی از علاقهمندان به توسعهی طرحهای گردشگری مطرح شد با این مضمون که در آشوراده فقط شغال و انار ترش وجود دارد و بنابراین ارزشی ندارد!! این در حالی است که اینک ثابت شده، تخریب محیط زیست، افت سطح آبهای زیرزمینی، خشکی دریاچهها و تالابها، تشدید فرسایش بادی و اضمحلال زیگونگی در هر سرزمین - که ناشی از تغییرات اقلیمی در حال تشدید هستند - مقدمهی شروع تنشهای اجتماعی، ناامنی و جنگ است. از قضا ناامنیهای رخداده در خاورمیانه و آسیای جنوب غربی و آفریقا که سبب ظهور گروههای تندرو و تروریستی چون بوکوحرام، داعش، القاعده، طالبان و ... شده، خود شاهدی انکارناپذیر براین مدعاست. علاوه بر این موج مهاجرت از کشورهای فقیر آفریقایی به اروپا از طریق مدیترانه یا از آسیا به استرالیا و نظایر آن، آشکارا نشان دهندهی این واقعیت است که دیگر آن دوره گذشت که بتوان با برقراری امنیت به هر قیمتی و با هر هزینهای در چارچوب مرز سیاسی، اطمینان از ثباتی پایدار در منطقه داشت. بنابراین، آقای مک کین و همفکرانش، اگر راست میگویند و واقعاً دلشان برای مردم بیگناهی که در عراق، سوریه، یمن، افغانستان، پاکستان و ... قربانی خشونت و جنگ و ترور شده، میسوزد؛ باید از قضا بیشترین تلاش خود را صرف مهار فرآیند ویرانگر تغییر اقلیم، بیابانزایی و دیگر پدیدههای شوم و کاهندهی کارایی سرزمین در میانرودان، شمال آفریقا و باختر شبهقاره هند کنند و بر طبل بیودموکراسی کوبیده، بکوشند تا فرصتهای برابر اجتماعی برای همهی ساکنان زمین ایجاد شود.
نظرات شما عزیزان:
ادامه مطلب |